diary

حوصله کشیدن ناز و منت این استاد عطار رو ندارموقتی انقدر درک نداره که میگم کارورزی با کلاساش تداخل داشته و دیر واحدم ثبت شده و حتی مدیر گروهمم باهاش حرف زده و قبول نمیکنه که چرا غیبت داشتم و فقط میگه بهانه های شما مورد قبول نیست و نمره حضور در کلاس بهتون تعلق نمیگیره ، به جهنم !!!چقدر خوبه که ادم ظرفیت جایگاه و مقامش رو داشته باشه.میخوام برم مثنوی ابتهاج رو بخرم. اخه اون شعر چیست دریاش بدجوری دلم رو برده ... هرچند مطمئن نیستم تو این کتاب هستش یا نه ولی خب این شعر تو قالب مثنویه ، بخاطر همین احتمال میدم تو این کتابش باشه." چیست دریا؟ چشم پر اشک زمیندر نگاهش ارزویی ته نشین "ببین اخه چقدر ذهنیت شاعر میتونه قشنگ و لطیف باشه که دریا رو به چشم پر اشک زمین تشبیه کنه !!!!و اینجاش که میگه دریا بخاطر این بارون رو تو ابرها بوجود میاره که پیامش رو به کوهستان برسونه diary...

مصاحبه رو قبول شدم !!! همون مصاحبه ای رو که فکر میکردم گند زدم ... diary...

هیچوقت برام قابل درک نبوده که چرا انقدر ادما دنبال اینن که با خراب کردن بقیه، خودشون رو بالا بکشن ! خب اخه ادم حسابی، تو اگه همین انرژیت رو صرف رشد خودت کنی که به صرفه تره تا اینکه هی دنبال خراب کردن این و اون باشی و بخوای با زیر پا گذاشتن بقیه خودت رو بالا بکشی ...اَه، چقدر کثیف !بعضیا هم که فقط دنبال اینک یه مشت خاله زنک ِ خبرچین دور خودشون جمع کنن. نه به تخصص و مهارتت نگاه میکنن و نه به اخلاق کاریت ... فقط پاچه خواری و مگس گرد شیرینی بودن ! البته شیرینی که چه عرض کنم، زهرمار برازنده تره .اَه، چقدر تهوع اوره برام این چیزا!مدتیه که بشدت از فضای کار حالم میخوره ... البته از رفتار یه عده! هيچوقت فکر نمیکردم محیط کار اینجوری مسموم و دارک باشه. انگار که باید سرکار علاوه بر اون کاری باید انجام بدی ، یه سیاست مدار ماهر باشی و بقولی با پنبه سر ببری...اَه، چقدر مسخره و بیخود !بخشم رو عوض کردم و چقدر خوشحالم از این بابت ... هر چند جوجه رو اخر پاییز باید شمرد. diary...